نویسنده : سید احمد سجادی
منبع : راسخون


 

3. میزان شناخت اهداف، حساسیتها و انگیزه‌های فردی کارکنان و همسو نمودن آنها با اهداف سازمانی

شناخت ویژگی های روانی، عاطفی و شخصیت افراد

واژه انگیزش در لغت به معنای تحریک و ترغیب، و در اصطلاح، نیروی پویایی است که تحریک یا عمل انسان را سبب می‌شود. انگیزه در تعریف سازمانی آن، میل به کوشش فراوان در جهت تأمین هدف‌های سازمان است به گونه‌ای که این تلاش در جهت ارضای برخی از نیازهای فردی سوق داده شود. (1)
یکی از اهداف مدیریت روابط انسانی، شناخت شخصیت، نیازها، انگیزه‌های رفتاری و ویژگی های عاطفی افراد است. در بررسی این ویژگی ها می‌توان با استفاده از مبانی اخلاق اسلامی به پاک نمودن افراد از ویژگی‌های منفی و تقویت جنبه‌های مثبتِ افراد پرداخت آنچنان که در برقراری روابط انسانی مؤثر واقع شوند.
زمانی که کارکنانی با سطح عملکرد بالا مشکلات انگیزشی حل نشده‌ای داشته باشند، امکان دارد سطح عملکرد آن‌ها ضعیف شود و یا کار خود را به منظور دست‌یابی به منافع مادی بیشتر رها سازند.
از سویی اگر در کارکنانی که سطح عملکرد پایینی دارند به منظور ارتقای سطح عملکردشان انگیزش ایجاد نشود، نتایج را ضعیف می کند و باعث کاهش بهره‌وری در میان دیگر اعضای سازمان خواهد شد. بدتر اینکه آن‌ها کار خود را کمتر رها می‌سازند.
مسئله عمده این است که وقتی کارکنان مشکلات انگیزشی داشته باشند، مدیران هزینه‌های سنگینی را متحمل می‌شوند.
از ویژگی های سازمان سالم این است که ویژگی‌های جسمی و روانی کارکنان و سلامت آنان مورد توجه و علاقه مدیریت سازمان قرار می گیرد تا بهره‌وری و دستیابی به اهداف سازمانی مورد تأکید قرار گیرد.
زمانی که کارکنان به طور صحیح برانگیخته نمی‌شوند، آنها خود می‌دانند که چه مشکلاتی هست و راه‌حل‌هایی را می شناسند که در مورد مشکلات آنها کارگر خواهد بود. مدیران می‌توانند کارکنان را در جهت بیان علل اصلی مشکلات خود و پیشنهاد راه حل‌هایشان برای بهبود انگیزش سوق دهند.
مدیر هر سازمان باید به تمام مسائل توجه کند و زمینه‌ای را از نظر روحی و روانی و ارضای انگیره‌ها فراهم آورد که کارکنان، خود را شریک و سهیم در کارها و پیامدهای آن بدانند.
در چنین وضعیتی، خلاقیت افراد تحت نظارت سازمان نیز افزایش می‌یابد. تقویت انگیزه در کارکنان با عملکرد قوی مساوی است.
بنابراین مؤثر بودن افراد در به ثمررساندن اهداف سازمانی به چگونگی روحیه آنها بستگی مستقیم دارد؛ زیرا وضعیت روحی و روانی افراد، نماینده وضع کلی روابط انسانی در سازمان است.
معمولاً مدیران با هوش و تجربه زیاد، مهارت همدلی و ارتباط مؤثر با دیگران را دارند.
همدلی، ویژگی است که همه ما انسان‌ها با آن به دنیا آمده‌ایم و هرگز نمی‌توانیم آن را از دست بدهیم.
شخصی که همدلی را می‌فهمد، دوست دارد با دیگران ارتباط برقرارکند؛ می‌تواند احساساتشان را بفهمد؛ اظهار ‌کند که مشکلات و احساسات طرف مقابلش را درک می‌کند و مسلماً می تواند خود را به جای دیگران بگذارد. همدلی در واقع یکی از هدایت کننده‌های سازمان است.

همسو نمودن افراد با اهداف سازمانی

پیدا کردن راه‌های عملی برای جلب همکاری بین مدیریت، کارکنان و افراد ذینفع از طریق ایجاد علایق و اهداف مشترک یکی از هدف‌های روابط انسانی است.
در گروه‌های شغلی، معمولاً علاوه بر ارتباطاتی که بر مبنای وظیفه شکل می‌گیرد (ارتباطات رسمی)، نوعی از روابط دوستانه نیز بین کارکنان به وجود می‌آید (ارتباطات غیر رسمی).
چنانچه مدیران سازمان بتوانند این روابط را در مسیرهای مناسب و درست، البته به کمک کارکنان، هدایت کنند، کارکنانی همدل و همراه در سازمان فعالیت می‌کنند که هدف سازمان را هدف خود و شکست سازمان را شکست خود می‌دانند و مسلماً سازمان را در رسیدن به اهدافش یاری خواهند کرد.
مدیریت روابط انسانی نه تنها باید بین افراد و گروه‌های سازمانی هماهنگی ایجاد کند بلکه باید با به وجود آوردن علایق و اهداف مشترک، موجبات استحکام و دوام این هماهنگی‌ها را فراهم سازد.
تعریف وظایف و شرح شغل‌های روشن می‌تواند به ایجاد عدالت سازمانی کمک مؤثری بنماید.
عوامل متعددی مانند سن، سطح تحصیلات، سطح شغل، نوع شغل، رفتار مدیر با کارکنان و ... در انگیزش کارکنان مؤثر است.
مدیر باید منفعت کارکنان را در نظر بگیرد و آنان را از حمایتهای خود برخوردار سازد تا سازمان از جوّ ممتاز و متعهدانه برخوردار شود.
در مورد برقراری تفاهم و حسن همکاری بین افراد سازمان امام علی علیه السلام سخن زیبایی دارند:

أَعِینُوا أَنْفُسَکُمْ بِلُزُومِ الطَّرِیقَةِ الْمُسْتَقِیمَةِ وَ هَجْرِ الْأُمُورِ الْمَکْرُوهَةِ وَ تَعَاطَوُا الْحَقَّ بَیْنَکُمْ وَ تَعَاوَنُوا عَلَیه :

بملازمت راه راست و ترک امور ناروا و قبیح، یاور و معین یک دیگر باشید ‏ و حق را در میان خویش جارى سازید و فرا گیرید و بر آن یک دیگر را یارى کنید. (2)
همدلی افراد با سازمان در واقع از همدلی افراد با یکدیگر ناشی می‌شود. تا وقتی افراد با یکدیگر همدل نباشند، نمی‌توان از آنان انتظار همدلی و همراهی با سازمان را داشت. می‌توان به کارکنان آموزش داد که از طریق برقراری رابطه صحیح همواره ارتباطات خود را بهبود بخشند.
در علم مدیریت، عوامل مؤثر در ایجاد همدلی کارکنان با سازمان را در چند مورد معرفی کرده‌اند: (3)

1– ایجاد نظام پیشنهادها

استقرار این نظام در سازمان توجه و حساسیت کارکنان را به فرایند‌های کار، بیشتر می کند و باعث مشارکت بیشتر کارکنان در کارها می‌شود.
با افزایش مشارکت، خلاقیت و روحیه کارکنان، راهکارهای عملی برای حل مسائل و مشکلات سازمان پیدا می‌شود.

2- هدف‌گذاری مشترک و به کارگیری مدیریت مشارکتی

مشارکت، درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت‌های گروهی است که آنان را برمی‌انگیزد تا برای دستیابی به هدف‌های گروهی، یکدیگر را یاری کنند و مسئولیت‌پذیر شوند.
در واقع وقتی کارکنان احساس می‌کنند به اندیشه‌های آنان توجه می‌شود در آنان انگیزه یاری و همکاری به بلوغ می‌رسد و به همکاری و همیاری دیگر افراد سازمان می‌شتابند چرا که مردم از راه مشارکت بخت آن را می‌یابند که توانایی-های ابتکار و آفرینندگی خود را برای دستیابی به هدف‌های سازمان از بند رها سازند.

3– رعایت عوامل بهداشت روانی در سازمان

بهداشت روانی همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است. اصل کلی در تلاش برای سازماندهی سیاست‌های مربوط به بهداشت روانی، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است که افراد سازمان را در بر می‌گیرد.
بنابراین مدیران باید تلاش کنند تا محیط کار برای کارکنان اضطراب‌آور نباشد و کارمندان احساس امنیت شغلی کنند و با شادی و نشاط و شوق و انگیزه به دور از هرگونه خشم و درگیری بیهوده به وظایف خود عمل کنند.

4– ایجاد عوامل انگیزشی و جو رقابت سالم در سازمان

اگر بخواهیم در سازمان، جوی حامی رقابت سالم ایجاد کنیم، بهتر است ابتدا عوامل انگیزشی مناسب را در سازمان ایجاد کنیم و ارتقا دهیم. عوامل انگیزاننده برای همه کارکنان مطمئناً یکسان نخواهد بود.
گاهی پول در میان عوامل انگیزاننده نقش مهمی ایفا می‌کند و گاهی مراسم تشویق در حضور دیگران می‌تواند ارزشی بیشتر از پول برای فرد داشته باشد.
به هر حال به عهده مدیران است که این عوامل را در سازمان ایجاد، و کارکنان را به رفتارهای مناسب و صمیمانه تشویق کنند که در صورت تداوم این رفتارها مسلماً موانع بسیاری از راه رسیدن به اهداف فردی و سازمانی حذف خواهد شد.

5 – رعایت عدالت در سازمان

عدالت سازمانی یکی از مهم‌ترین عوامل در ایجاد رقابت سالم است. افراد در سازمان به احساس برابری نیاز دارند.
یکی از عوامل ایجاد تفرقه در کارکنان نبود عدالت در سازمان است. احساس بی‌عدالتی در کارکنان باعث ایجاد جو نامساعد بین کارکنان می‌شود. در چنین محیطی کارکنان نه تنها همراه و همسو نیستند بلکه به دلیل عدم اعتماد و اطمینان، رضایت شغلی در سطح پایینی قرار می‌گیرد که خود باعث بازماندن سازمان از هدف‌های خود خواهد شد.

پی نوشت ها :

1. رفتار سازمانی، ص326.
2. التوحید للصدوق، ص34.
3. برداشت از مقاله «راه‌های ایجاد همدلی میان کارکنان و سازمان».

ادامه دارد